حرفی نزن چیزی نگو باید برایم گریه کرد
باید برای مردن افسانه هایم گریه کرد

عکسم درون آینه دارد چه زجری میکشد
بعد از شکستم آینه در زیر پایم گریه کرد

ثابت نشد من مجرمم یا چشمهای وحشی ات
قاضی برای دادن حکم خطایم گریه کرد

مادر که می داند دلم عمری خرابت میشود
دیشب به جای خواندن قرآن به جایم گریه کرد

گفتم فراموشش کنم اما پدر ناباور و...
وقتی که می گفتم به تو بی اعتنایم گریه کرد

حرفی برای آسمان گفتم که طوفانی نشد
اما برای مدتی از ناسزایم گریه کرد

گفتم به من حرفی نزن بايد تماشايت کنم
عکست به اغوشم کشيد و پابه پایم گریه کرد

 

حسین آهنی



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



تاريخ : جمعه 8 آبان 1394برچسب:حسین آهنی, | 14:1 | نويسنده : آریا |